(( ویکـــــی کمیـــــک ))

(( ویکـــــی کمیـــــک ))

حس میکنم وقتش شده دوباره کرکره وبلاگ رو بدم بالا
(( ویکـــــی کمیـــــک ))

(( ویکـــــی کمیـــــک ))

حس میکنم وقتش شده دوباره کرکره وبلاگ رو بدم بالا

ترایگان کیست؟ روح خبیث (درخواستی

ترایگان (Trigon) یک شخصیت خیالی ابرشرور در کتاب‌های کمیک آمریکایی منتشر شده توسط دی‌سی کامیکس است. ترایگان روح خبیث شش چشم قرمز رنگی است که هدفش گسترش شر بر روی زمین از طریق دخترش ریون است. او یکی از قدرتمندترین موجودات در دنیای دی‌سی محسوب می‌شود که بسیاری از جهان‌ها را به بردگی خود گرفته است. در ادامه به فکت هایی از پیشینه و قدرت ترایگان در دنیای کمیک می پردازیم با ما همراه باشید.


اوریجین ترایگان:
سالها پیش که گروهی از انسان ها، زندگی بر روی زمین را رها کرده و در دنیایی دیگر، دنیای چند بعدی آذرات را تاسیس کردند. دست به مراسمی می زدند که در آن احساسات تاریک روح خود را از بدن خود بیرون می آورده و دور می انداختند. این انرژی شیطانی سالها در فضا شناور ماند تا سرانجام فرم فیزیکی خاصی گرفت که به تریگون معروف شد. تریگون به سرعت ذات خود را نشان داد و تنها در طول یک سال، کل سیاره آذرات را فتح کرد.

ترایگان نوزاد:
هنگامی که ترایگان به دنیا آمد به شکل یک نوزاد بود اما همین نوزاد کل گروه و مردمی که او را بوجود آورده بودند را نابود کرد. او در بدو تولد مادر خود را به قتل رساند و در سن شش سالگی توانست کل سیاره زادگاهش را بطور کامل از بین ببرد. روز به روز می گذشت و در پایان ترایگان آنچنان قدرتمند شد که به شکل امروزیش درآمد و فاتح جهان لقب گرفت و تهدیدی شد برای کل مولتیورس های دی سی.

فاتح جهان:
در همان دوران کودکی ترایگان به هزاران ابعاد و جهان های دیگر سفر می کرد و درصدد بود تا همه آنها را فتح کند. تریگان در سن سی سالگی موفق به فتح میلیون ها جهان شده یود که باعث شد تا به او لقب فاتح جهان و فرمانروای جنون بدهند. هدف اصلی ترایگان تسلط بر تمامی جهان ها در کل مولتیورس است.

آذرات:
آذرات یک قلمرو بین بعدی است که به عنوان زادگاه ترایگان شناخته می شود. سالها قبل زنی به نام آذر و گروهی از انسان ها، معبد بین بعدی آذرات را برای انجام اعمال نیک تاسیس کردند که سرانجام به خلق ترایگان منجر شد. تا مدت ها بنظر می رسید که ترایگان تمامی مردم و خدمتگزاران آذرات را به قتل رسانده است، اما بعد ها معلوم شد که تعدادی زنده مانده اند و عمر خود را برای مهربانی و پاکی در دنیا وقف کرده اند.

قدرت های ترایگان:
ترایگان روح خبیثی قدرتمند و نامیرا است که قادر به شلیک انرژی، دورآگاهی، دورجنبی، دگرپیکری، پرواز، قدرت و پایداری ابرانسانی، انحراف واقعیت، بکارگیری ماده و تغییر شکل مواد است. او همچنین استاد اجرای وهم و کنترل ذهن است و توانایی ایجاد توهم برای فریب دیگران، و کنترل صدها نفر به طور همزمان و حتی قدرتمندترین قهرمان‌ها را دارد. او می تواند با یک اشاره ماهیت سیارات را تغییر دهد و یا روح میلیون ها نفر را در آن واحد تخلیه کند. او می تواند کرمچاله هایی را به ابعاد دیگر باز کند و یا از همان ابعاد، لژیون شیطانی خود را وارد دنیای انسان ها کند. مهم تر از همه ترایگان چنیدن بار توانسته است تایتان های نوجوان و لیگ عدالت را به راحتی شکست دهد.

Staff Of Trigon:
ترایگان یک سلاح بسیار نادر و وحشتناک با خود حمل می کند. این سلاح به Staff Of Trigon یا سربازان تریگون مشهور است. این سلاح ابزار کشنده ای است که ترایگان برای رسیدن به اهداف خاصی و اثر گذاری بر روی افراد از آنها استفاده می کند. در طول سالها این سربازان از قدرت های متفاوتی برخوردار بودند و هیچ نویسنده ای حد قدرت و کارهایی که این سربازان می توانند انجام بدهند را شرح نداده است. برای مثال ترایگان از این سلاح استفاده کرد تا کاری کند که کید فلش بطور غیرقابل کنترل دور خودش بچرخد و در زمین گیر کند.

چگونه یک داستان ابر قهرمانی بنویسیم

فیلم‌های ابرقهرمانی برای بسیاری از هواداران سینما جذاب هستند. اگرچه گروهی از علاقه‌مندان به هنر هفتم فیلم‌های ابرقهرمانی را عناوینی غیرسینمایی و آسیب‌زا می‌دانند اما حقیقت آن است که این فیلم‌ها سینما را وارد دوران جدیدی کرد‌ه‌اند که تحسین‌برانگیز به نظر می‌رسد. برای اقلیتی از هواداران فیلم‌های سوپرهیرویی که سینما را به عنوان جذابیتی فراتر از یک تفریح عادی دنبال می‌کنند، فیلم‌نامه یک فیلم ابرقهرمانی شامل پیچیدگی‌های می‌شود که درک آن‌ها جذاب است.

سوالات متعددی درباره فیلم‌نامه یک فیلم ابرقهرمانی وجود دارد؛ آیا باید کاملا وام‌دار کمیک‌بوک‌ها باشیم؟ آیا پیروی از داستان کمیک‌بوک خسته‌کننده نیست؟ چگونه می‌توانیم از کلیشه‌ای‌شدن فیلم‌نامه فیلم ابرقهرمانی جلوگیری کنیم؟ آیا قراردادن ژانرهای ثانویه در فیلم‌‌های ابرقهرمانی ضروری است؟ در مجموعه مقالات مدرسه فیلم‌سازی با ویجیاتو همراه باشید تا نگارش یک فیلم‌نامه فیلم ابرقهرمانی را واکاوی کنید.

سرگرمی اهمیت دارد

یک فیلم ابرقهرمانی قبل از هر ویژگی دیگری باید سرگرم‌کننده باشد. سرگرم‌کنندگی بدون هیچ شک و تردیدی به فیلم‌های ابرقهرمانی کمک می‌کند تا محبوب، تاثیرگذار و پرفروش باشند و اگرچه استودیوهای سینمایی اهداف گوناگونی را از ساخت یک فیلم سینمایی دنبال می‌کنند اما فتح قله‌های گیشه‌ها مهم‌ترین هدف آن‌ها لقب می‌گیرد. بنابراین سرگرم‌کردن مخاطب را باید اولویت اصلی قرار داد. برای رسیدن به این هدف می‌توانید از اصلی‌ترین ویژگی‌های ژانرهای گوناگون سینمایی یاری بگیرید.

شخصیت‌پردازی مهم است

سرگرمی تنها بخشی از هویت یک فیلم ابرقهرمانی است. وقتی شخصیت‌پردازی، توسعه شخصیت و قوس شخصیت مطرح می‌شود، فیلم‌نامه فیلم ابرقهرمانی وارد سطح جدیدی می‌شود که مطمئنا اهمیت بسیار بیشتری دارد. دنیای سینمایی مارول به شدت تلاش کرد تا شخصیت‌ ابرقهرمانان کمیک‌بوک‌های مارول را تغییر دهد و البته که در رسیدن به این هدف هم موفق ظاهر شد. کاپیتان آمریکا سال‌ها پیش تنها درباره فداکاری بود اما امروز دستاوردهای بسیاری دارد. آیرن‌من در سال‌های نه‌چندان دور مردی بود که تنها به موفقیت بیشتر فکر می‌کرد اما در دنیای سینمایی مارول به شخصیت توسعه‌یافته‌تری تبدیل شد.


دنیای سینمایی مارول در ابتدا تلاش کرد تا ارزش‌های سنتی و کلاسیک شخصیت‌های کمیک‌بوک‌های مارول را معرفی کند. اما در ادامه جذابیت‌های بیشتری برای این شخصیت‌ها فراهم کرد و تلاش کرد تا آن‌ها را در برابر چالش‌های بزرگ‌تری قرار دهد. بنابراین امروزه هر کدام از شخصیت‌های دنیای سینمایی مارول مسیر خاص خود را دارند. نویسندگان فیلم‌نامه‌های فیلم‌های مارول تلاش کردند تا ویژگی‌های کلیدی هر شخصیت را به یک ارزش تبدیل کنند و آن را به سایر شخصیت‌ها منتقل کنند. آن‌ها در رسیدن به این هدف هم موفق ظاهر شدند.

بنابراین امروزه [در دنیای سینمایی مارول] کاپیتان آمریکا که نماد وفاداری بود به عنوان مردی شناخته می‌شود که برای موفقیت و بهترشدن هم تلاش کرده است. آیرن‌من هم که نماد پیشرفت و غرور بود حالا به نماد وفاداری تبدیل شده که نشان می‌دهد قوس شخصیتی برای فیلم‌نامه یک فیلم ابرقهرمانی جذاب اهمیت ویژه‌ای دارد.

نقشه راه فراموش نشود

یک فیلم ابرقهرمانی چه داستانی را دنبال می‌کند؟ کشیدن نقشه راه این داستان به توسعه بهتر فیلم‌نامه آن کمک شایانی می‌کند. نویسندگان دنیای سینمایی مارول از ابتدا هم می‌دانستند که فیلم Infinity War و فیلم Endgame با پایان‌هایی تاثیرگذار و مهم همراه می‌شوند. اما آن‌ها تلاش می‌کردند تا رگه‌های احساساتی این فیلم‌ها را تقویت کنند. بنابراین نقشه راه را ترسیم کردند. فیلم‌نامه‌نویس‌های مارول می‌دانستند که سنگ‌ها و تانوس اهمیت زیادی دارند و باید داستان خوبی داشته باشند. اما ترسیم نقشه راه داستان به آن‌ها کمک کرد تا بهترین پایان‌بندی را برای دو فیلم کلیدی دنیای سینمایی‌شان تدارک ببینند.


ترسیم نقشه راه به تنهایی کافی نیست و قطعا نقش آن در تسهیل‌کردن نگارش فیلم‌نامه هم به حدی نیست که سایر وظایف فیلم‌نامه‌نویس را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین اگر نگارش فیلم‌نامه یک فیلم ابرقهرمانی را برعهده گرفتید، امید زیادی به نقشه راه نداشته باشید. نقشه راه قطعا به شما کمک می‌کند تا فیلم‌نامه بی‌نقصی بنویسید اما قرار نیست همه کارها را انجام دهید. بنابراین خلاقیت و شجاعت مواجه‌شدن با ریسک‌ها هم اهمیت پیدا می‌کند.

نویسندگان فیلم‌نامه فیلم‌های دنیای سینمایی مارول می‌دانستند که ابرقهرمان‌های متعددی دارند. آن‌ها می‌توانستند بسیاری از شخصیت‌ها را حذف کنند اما درنظرگرفتن ریسک حذف‌کردن‌ها هم اهمیت زیادی داشت. بنابراین پذیرفتند که باید سرگرمی را در اولویت قرار دهند. آن‌ها تراژدیک‌ترین، حماسی‌ترین و احساسی‌ترین پایان‌ها را تدارک دیدند و سرگرمی فیلم‌های مارول را وارد سطح جدیدی کردند.


از آن‌جایی که فیلم‌های دنیای سینمایی مارول با تقویم بزرگی از راه می‌رسند، نگارش فیلم‌نامه آن‌ها اهمیت بیشتری دارد. چراکه داستان فیلم‌ها باید در نهایت مانند پازلی از قطعات گوناگون در کنار یکدیگر قرار بگیرند و یک تصویر بزرگ را ارائه کنند. نگارش فیلم‌نامه‌های فیلم Infinity War و فیلم Endgame از سال ۲۰۱۵ آغاز شدند. آن‌ها ترتیب وقایع زمانی حوادث فیلم‌هایشان را یادداشت می‌کردند و در ادامه با کارگردان‌ و تهیه‌کننده به توافق می‌رسیدند.

جمع‌بندی

تلاش‌کردن مهم‌ترین بخش نگارش یک فیلم‌نامه است. فیلم‌نامه‌نویس باید تلاش کند و هدف خود را در میان‌مدت بررسی کند. هیچ هدفی در کوتاه‌مدت حاصل نمی‌شود. شاید به همین دلیل باشد که فیلم‌نامه‌نویسی برای بسیاری از افراد خسته‌کننده است. فیلم‌نامه‌نویس‌ها پذیرفته‌اند که پس از چند روز پیاپی، پیروزی بزرگی حاصل نمی‌شود. بنابراین برای جریان‌سازی باید صبور بود. برای رسیدن به هدف باید صبر داشت و برای موفقیت باید برنامه‌ریزی کرد. خلاقیت اما اهمیت بسیار زیادی دارد. بنابراین با ترکیب صبر و خلاقیت هر هدفی در دسترس قرار می‌گیرد.

ددمن کیست؟ ارباب جن و ارواح تسخیر شده

ددمن (Deadman)

تا به حال به این فکر کردید که ایده تسخیر شدن یک نفر چقدر ترسناک است؟ با توجه به این که چنین چیزی در رسانه‌های مختلف به تصویر کشیده شده، احتمالاً جواب مثبت باشد. پس جای تعجب نیست که بوستون برند (Boston Brand)، با نام مستعار ددمن، در این لیست حضور داشته باشد.

ایده کلی مربوط به بوستون این است که او در دوران زندگی‌اش یک طناب‌باز بود. تا این که شخصیت مرموزی با نام هوک (Hook) تصمیم گرفت مهارت‌های تیراندازی‌اش را هنگام نمایش بوستون روی صورت او امتحان کند.

حالا بوستون برند به شکل یک روح در دنیا سرگردان است و با نام ددمن با انواع مشکلات فراطبیعی سر و کله می‌زند. البته ددمن نیاز دارد تا برای تعامل با این دنیا کسی را تسخیر کند و کنترلش را به دست بگیرد.

علاوه بر این، بوستون به قدری در این وضعیت بوده که می‌داند چطوری از وضعیت روح‌وار خود استفاده کند تا باعث ترس دشمنانش و رسیدن به اهدافش شود.

زندگی نامه دلقک روانی "جوکــــــــــر"

جوکر

 یک کارگر بی‌ نام و نشان آزمایشگاه بوده است. او شغلش در شرکت شیمیایی ایس را رها می‌کند تا به یک استند‌آپ کمدین تبدیل شود؛ اما با وجود این که همسرشجینی قسم می‌خورد که او خیلی بامزه است، در کار خود شکست می‌خورد. آن‌ها منتظر تولد فرزندشان هستند و هیچ پولی ندارند، بنابراین جوکر به چند تبهکار کمک کند تا وارد شرکت ایس شوند. این تبهکاران، بارها از کارکنان شرکت‌های مختلف برای دزدی کمک گرفته‌اند و هر بار، همان افراد را وادار کرده‌اند که کلاهخودی قرمز بپوشند تا پلیس روی این ایده متمرکز شود که چنین شخصی مغز متفکر تمام دزدی‌هاست. وقتی جینی بر اثر یک حادثه برق‌گرفتگی می‌میرد، جوکر تا مرز فروپاشی پیش می‌رود اما در هر صورت دزدی باید انجام شود. نقشه سرقت اشتباه پیش می‌رود، پلیس به هم‌دستان او شلیک می‌کند و سروکله بتمن پیدا می‌شود. جوکر با امید فرار، به درون دریاچه‌ای در همان نزدیکی می‌پرد، در حالی که نمی‌داند مواد شیمیایی به‌صورت غیرقانونی و مخفیانه به آن ریخته می‌شوند. سپس، وقتی می‌بیند که شبیه یک دلقک شده است، به سیم آخر می‌زند. جوکر خود در این باره میگوید: «من در آزمایشگاه کار می‌کردم تا این که تصمیم گرفتم یک میلیون دلار بدزدم و برای همیشه بازنشسته شوم! بنابراین به نقاب قرمز تبدیل شدم. بالاخره هم به هدفم رسیدم. لوله‌ اکسیژن نقابم باعث شد بتوانم با شنا کردن زیر سطح استخر ضایعات شیمیایی فرار کنم.» این مجرم پس از بازگشت به خانه، با صحنه وحشتناکی مواجه می‌شود و پی می‌برد که مواد شیمیایی باعث شده‌اند که پوستش مثل گچ سفید، مویش سبز و لب‌هایش قرمز شوند. او در ادامه، این ظاهر جدید را قبول می‌کند و شیوه زندگی متفاوتی را در پیش می‌گیرد: انجام جرم و جنایت فقط برای لذت بردن؛ او به جوکر تبدیل می‌شود!

خیییییییلی باحاله

رنگین کمانی از جملات جوکر

  • اگاهی وقتا فقط کافیه خودتو پیدا کنی. بقیه چیزا تو گوگل هست...
  • بهم ریختن نظمی که حاکمه، و همه چیز به آشوب کشیده میشه،من عامل به هم ریختگی ام.شما در مورد هرج و مرج چیزی می دونید؟ این عادلانه اس!
  • جوکر باش.وقتی همه ادای بتمن قصه رو  در میارن
  • ببین بچه جون من وقتی آدم هارو میکشم که خنده دار باشه کشتن تو اصلا خنده دار نیست
  • بهم ریختن نظمی که حاکمه، و همه چیز به آشوب کشیده میشه،من عامل به هم ریختگی ام.شما در مورد هرج و مرج چیزی می دونید؟ این عادلانه اس!
  • همه ی آدم ها مثل ماه می مونن. قسمتای تاریکی دارن که هیچ وقت به کسی نشونش نمی دن.
  • تو اصلا می دونی من چی هستم؟ من یه سگم که دنبال ماشیناس. من نمی دونم وقتی به یکیشون رسیدم باید چکار کنم.میدونی، من... من فقط کارایی رو انجام میدم که دیگران نقشه کشیدن براش.پلیسها برنامه دارن، گوردون نقشه میکشه، اونا نقشه کشن، نقشه کش هایی که تلاش میکنن دنیاهای کوچیکشون رو کنترل کنن.من نقشه کش نیستم. من دارم تلاش میکنم که نشون بدم چقدر تلاش اونا واسه نقشه کشیدن و کنترل هر چیزی ، رقت انگیز و بی فایده اس.
  • =من تورو نمیکشم بتمن چون تو منو کامل میکنی
  • همونطور که میدونی،دیوونگی خیلی شبیه جاذبه اس. برای جذب ، فقط یکم هُل میخواد.
********************************************
♥♥♥♥♥♥ با تشکر ماهان محبوبی ♥♥♥♥♥♥
********************************************

داستان فیلم جوکر (پارت۱)

داستان فیلم جوکر
داستان فیلم جوکر در سال ۱۹۸۱ جریان دارد، زمانی که آرتور فلک به همراه مادرش پنی در شهر گاتهام زندگی می‌کنند و آرتور به عنوان یک دلقک استخدامی مشغول به کار است. شهر در اثر بیکاری، جرم و جنایات و مشکلات اقتصادی در حال فروپاشی است و بسیاری از مردم به سبب این مشکلات فقیر شده‌اند.

آرتور از یک اختلال عصبی رنج می‌برد و این اختلال باعث شده تا او در زمان‌های نامناسب و بی‌جا بخندند. آرتور به خاطر همین موضوع به طور مرتب به یک مددکار خدمات اجتماعی مراجعه می‌کند و از او داروهایی را دریافت می‌کند. در مقطعی از داستان فیلم جوکر، آرتور پس از این که در کوچه‌ای توسط گروهی از بچه‌های خیابانی مورد ضرب و شتم قرار گرفت، همکار او یعنی رندال اسلحه‌ای را به منظور محافظت به او قرض داد. آرتور همچنین در مقطعی با همسایه آپارتمانی خود یعنی سوفی که مادری مجرد است دیدار کرد و او را به استندآپ کمدی خود دعوت کرد.

زمانی که آرتور در بیمارستانی مشغول اجرا و سرگرم کردن کودکان بود، اسلحه‌ی او از جیبش خارج شد و به زمین افتاد. آرتور به خاطر این نقض آشکار از کار خود اخراج شد. رندال به دروغ گفت که آرتور خودش اسلحه را خریده است. پس از آن آرتور برای بازگشت به خانه به مترو رفت اما او در یک واگن خلوت توسط سه تاجر مست که متعلق به شرکت وین بودند، مورد آزار و ضرب و شتم قرار گرفت. او برای دفاع از خود به دو نفر از آن‌ها شلیک کرد و نفر سوم را نیز در حین فرار مورد شلیک قرار داد. این قتل‌ها به طور ناخواسته یک جنبش اعتراض‌آمیز علیه ثروتمندان گاتهام را آغاز کرد، و معترضان بر اساس آن قاتل ناشناس ماسک‌های دلقک بر صورت خود گذاشتند. مدتی بعد آرتور متوجه شد که بودجه‌های مربوط به برنامه خدمات اجتماعی نیز کاهش یافته است و به این ترتیب او دیگر قادر به ملاقات با مددکار اجتماعی و دریافت داروهای خود نیست.

مدتی بعد سوفی در یکی از اجراهای استندآپ کمدی آرتور شرکت کرد، با این حال اجرای آرتور به خاطر خنده‌های غیر قابل کنترل او ضعیف بود و شوخی‌های او به خوبی ارائه نشد. موری فرانکلین، مجری محبوب تاک شو در یکی از برنامه‌های خود با نشان دادن کلیپ‌هایی از آرتور به تمسخر او پرداخت


اسپایدر من ۳ لایو اکشن اسپایدر ورس باشد



اسپایدرمن در کتاب‌های کمیک یکی از شخصیت‌های بسیار مهم مارول است که با مولتی ورس رابطه مستقیمی دارد. او به Web of Life and Destiny (یک نیروی کیهانی که زمان و فضا را کنار هم نگه می‌دارد) مرتبط است. محافظان Web of Life and Destiny اسپایدر توتم نام دارند و در واقع هر جهان و واقعیت یک اسپایدر توتم مخصوص دارد.
 
ادامه مطلب ...

3 حقیقت درباره رابطه بتمن و سوپرمن

با اینکه بتمن و سوپرمن هر کدام داستان‌ها و ماجراجویی‌های خاص خودشان را دارند و در دنیای هر کدام شخصیت‌های فرعی و ضدقهرمان‌ها و شخصیت‌های شرور مشخصی دیده می‌شود، سابقه‌ی جالبی هم با یکدیگر دارند و در دنیای دی‌سی اتفاق‌های مشترک زیادی را با هم تجربه کرده‌اند.

تعدادی از تأثیرگذارترین و معروف‌ترین کمیک‌های دی‌سی همان‌هایی بودند که بتمن و سوپرمن را مقابل هم قرار می‌داد، ولی این دو ابرقهرمان بزرگ بیشتر از اینکه دشمن همدیگر باشند متحد و دوست بوده‌اند و سابقه‌ی رفاقتشان به چیزی حدود ۷۰ سال پیش برمی‌گردد.

در نگاه اول این دو شخصیت به شکلی تصویر شده‌اند که فکر می‌کنیم هرگز نباید در یک دنیای مشترک حضور داشته باشند. یکی انسانی تلخ و جدی است که شم کارآگاهی قدرتمندی دارد و با تمرین و ممارست ذهن و بدنش را تا جایی که برای یک انسان ممکن است تقویت کرده به این امید که ریشه‌ی جرم و فساد را برای همیشه از شهرش برچیند. دیگری موجودی خداگونه است که از سیاره‌ای دیگر آمده و با روی باز از مردم استقبال می‌کند و مقابل نیروهای فضایی و بیگانه می‌ایستد تا کره‌ی زمین را نجات دهد.

وقتی این دو ابرقهرمان را با هم مقایسه می‌کنیم به نظر می‌رسد که بتمن به خاطر ضعف‌های انسانی اجتناب‌ناپذیرش شانسی مقابل سوپرمن ندارد و انگار نمی‌توان ارتباطی بین آن‌ها پیدا کرد. ولی وقتی به انبوه کمیک‌های «لیگ عدالت» (Justice League) و «بتمن/سوپرمن» (Batman/Superman) نگاه کنیم می‌فهمیم که بتمن و سوپرمن دو رفیق و یار جدا نشدنی هستند که طی سال‌های متعدد کنار همدیگر مانده‌اند.

ما بتمن و سوپرمن را تنها با داستان‌های مستقلی که دارند یا دشمن‌ها و ضدقهرمان‌هایشان نمی‌شناسیم. رابطه و تضاد جالبی که با هم دارند هم نقشی اساسی در شناخت این دو ابرقهرمان محبوب و قدرتمند ایفا می‌کند.

۱. بتمن و سوپرمن از همان ابتدا به‌عنوان دو دوست تصویر می‌شدند

بتمن و سوپرمن و رابین

وقتی به سال ۱۹۴۱ رسیدیم بتمن و سوپرمن محبوبیت و شهرتی مافوق تصور داشتند و هر کدام شخصیت اصلی مجموعه‌کمیک‌های دنباله‌دار و پرطرفداری بودند. کمپانی پشت این کمیک‌ها (که حالا با نام دی‌سی می‌شناسیمش) تصمیم گرفت برای کسب درآمد هرچه بیشتر از مشهورترین نمادهایش، یک مجموعه‌کمیک آنتولوژی منتشر کند با نام «بهترین کمیک‌های جهان» (World’s Best Comics) که خیلی زود و در جلد دوم نامش را به «برترین کمیک‌های جهان» (World’s Finest Comics) تغییر داد. هر شماره از کمیک‌های این مجموعه یک داستان از سوپرمن و یک داستان از بتمن داشت و روی جلدش معمولا بتمن و سوپرمن و رابین را نشان می‌دادند که مشغول فعالیتی هستند. حالا این فعالیت یا بیسبال بازی کردن بود یا حل‌وفصل مشکلات جنگ جهانی دوم.

اما روی جلد تنها جایی بود که بتمن و سوپرمن را کنار هم می‌دیدیم و تا سال‌ها در خود صفحات کمیک‌ها خبری از همکاری این دو ابرقهرمان نبود. برای دیدن این دو ابرقهرمان در کنار هم و در یک کمیک باید صبر می‌کردید تا مثلا یکی از آن‌ها به شکل مهمانی افتخاری و به عنوان یکی از اعضای جامعه‌ی عدالت آمریکا حاضر شود. مثل اتفاقی که در شماره‌ی ۳۶ کمیک «تمام ستاره» (All-Star Comics) افتاد که سال ۱۹۴۶ منتشر شد.

در واقع تا قبل از سال ۱۹۵۱ و شماره‌ی ۷۱ بهترین کمیک‌های جهان خبری از همکاری مشترک بتمن و سوپرمن نبود و از این‌ مقطع به بعد ما به طور مداوم این دو قهرمان را می‌دیدیم که به همراه رابین با جرم و جنایت مبارزه می‌کردند و در کنار همدیگر قرار می‌گرفتند.

از مجموعه‌کمیک‌های بهترین‌های جهان در مجموع ۳۲۳ شماره منتشر شد و در آن‌ها با اولین‌ همکاری‌های بتمن/سوپرمن آشنا شدیم. البته به جز وقفه‌ای که بین سال‌های ۱۹۵۴ و ۱۹۸۶ اتفاق افتاد. فرمت و مدل کمیک بوک‌های ابرقهرمانی مدام تغییر کرد و بهتر شد و از داستان‌های نه‌چندان جدی که تقریبا شبیه سیت‌کام‌های تلویزیونی بودند به ماجراهایی پیچیده و عمیق رسیدیم، ولی رابطه و اتحاد بتمن و سوپرمن همچنان پایدار ماند و در این تغییر و تحولات هم دوام آورد.

۲. بتمن و سوپرمن بارها با هم مبارزه کرده‌اند

بتمن و سوپرمن در کمیک بوک

این سؤال که در یک مبارزه بتمن می‌برد یا سوپرمن از همان اولین سال‌های ظهور این دو ابرقهرمان در ذهن هوادارانشان می‌چرخیده و دی‌سی هم در موقعیت‌های متعدد و گوناگونی پاسخ این سؤال را با طراحی مبارزه بین این دو داده.

حتی پیش از این که بتمن و سوپرمن در کمیک‌های نسل‌های بعدی به‌عنوان دو شخصیت متضاد بازتعریف شوند، مبارزه‌اشان را در صفحات کمیک برترین کمیک‌های جهان تصویر کرده بودند که اولینش شماره‌ی ۱۰۹ بود و سال ۱۹۶۰ منتشر شد. مبارزه‌ی بین این دو ابرقهرمان ایده‌ی جذابی بود که فوری کنجکاوی مخاطبان را برمی‌انگیخت. همه از خودشان می‌پرسیدند چه اتفاقی افتاده که بتمن و سوپرمن با هم درگیر شده‌اند؟ اصلا بتمن چطور می‌تواند شرایط مبارزه را برابر کند و با موجودی فرازمینی و خداگونه مثل سوپرمن بجنگد؟ پاسخ این سؤال معمولا این بود که بتمن با استفاده از جادو، کنترل ذهن یا ترفندها و تجهیزاتی ویژه خودش را آماده می‌کرد و به مصاف رقیب شکست‌ناپذیرش می‌رفت.

سال ۱۹۸۶ و وقتی کمیک «بازگشت شوالیه‌ی تاریکی» (The Dark Knight Returns) نزاع و درگیری جدی‌تر و عمیق‌تری را بین بتمن و سوپرمن جا انداخت، این مبارزه بیشتر از قبل تکرار شد و در رسانه‌های دیگری به جز کمیک بوک هم شاهدش بودیم. اولین بار که کشمکش و درگیری بین بتمن و سوپرمن را در قاب تلویزیون دیدیم مربوط به سال ۱۹۹۷ بود. در قسمتی که دو سریال انیمیشنی بتمن و سوپرمن را به هم وصل می‌کرد نبرد و مبارزه‌ی بین آن‌ها را به تصویر کشیدند.

بار دیگر و سال ۲۰۱۶ در فیلم «بتمن در مقابل سوپرمن: طلوع عدالت» (Batman v. Superman: Dawn of Justice) این بار مبارزه‌ی آن دو را در یک فیلم سینمایی دیدیم. در بازی‌های کامپیوتری «بی‌عدالتی» (Injustice) هم می‌توانید خودتان عملا در مبارزه‌ی بین بتمن و سوپرمن شرکت کنید و با انتخاب هرکدام به جنگ با دیگری بروید.

درباره‌ی پاسخ سؤال «چه کسی برنده‌ی این مبارزه است؟» باید بگوییم که بستگی به شرایط دارد. هرچقدر بتمن زمان بیشتری برای تمرین و آماده‌سازی داشته باشد، شانسش مقابل سوپرمن بیشتر می‌شود و می‌تواند زمان طولانی‌تری مقاومت کند. اما معمولا پیش از اینکه برنده‌ی واقعی درگیری مشخص شود اتفاقی می‌افتد و نبردشان نیمه‌کاره رها می‌شود.

۳. کمیک بازگشت شوالیه‌ی تاریکی رابطه‌ی بتمن و سوپرمن را از نو تعریف کرد

تصویری از درگیری بتمن و سوپرمن

بتمن و سوپرمن آن اوایل که کارشان را طی دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی آغاز کرده بودند و ماجراجویی‌های مشترکشان در کمیک‌های برترین کمیک‌های جهان و جامعه‌ی عدالت آمریکا تصویر می‌شد، شخصیت نسبتا مشابهی داشتند. دو شخصیت خیرخواه که به دنبال کمک به مردم بودند و با بقیه هم خوب کنار می‌آمدند. سوپر من از آن زمان تا کنون شخصیت‌ پیچیده‌تری شده، ولی اساسش تغییری نکرده است و تقریبا همان شخصیت سابق مانده. ولی بتمن دچار تغییر و تحولاتی بزرگ شد.

تغییرات بتمن از شماره‌ی ۲۱۷ کمیک بتمن سال ۱۹۶۹ آغاز شد. در این کمیک بتمن دوباره سراغ مأموریت سابقش می‌رفت تا در دل جنایتکاران گاتهام ترس و وحشت بیندازد. تغییر و تحول بتمن طی دهه‌ی ۷۰ و ۸۰ هم ادامه داشت و طی این دوران او تبدیل به شخصیتی خشن و کله‌شق شد که هیچ‌جوره با کسی راه نمی‌آمد و برای رسیدن به اهدافش کارهای خطرناکی می‌کرد. این ماجرا باعث شد تا درگیری‌های بتمن با سوپرمن تبدیل به اتفاقی نادر شود و مگر در موارد معدودی چنین کشمکش‌هایی را بین آن دو نمی‌دیدیم. مثلا شماره‌ی اول کمیک «بتمن و جدا افتاده‌ها» (Batman and the Outsiders) که سال ۱۹۸۳ منتشر شد و در آن بتمن انشعابی از لیگ عدالت به وجود آورد تا گروه کوچکی از ابرقهرمان‌های تحت مدیریت خودش را داشته باشد از نمونه‌های انگشت‌شمار این قضیه بود. در این کمیک بتمن از لیگ عدالت استعفا می‌داد و درگیری‌هایی با سوپرمن پیدا می‌کرد.

شیوه و منش متضاد بتمن و سوپرمن در مبارزه‌ی با جرم و جنایت به تدریج اوج گرفت و بالاتر رفت تا اینکه به سال ۱۹۸۶ و یکی از تحسین‌شده‌ترین کمیک‌های دی‌سی رسیدیم؛‌ بازگشت شوالیه‌ی تاریکی نوشته‌ی فرانک میلر، کلاوس جانسون و لین وارلی. در بازگشت شوالیه‌ی تاریکی سوپرمن عامل دولت فاسد آمریکا شده و بتمن از سویی دیگر یک فراری و رهبر گروهی از انقلابیون است. بتمن و سوپرمن که نمی‌توانند اختلاف نظرهای جدی و عمیقشان را با گفت‌وگو حل کنند، نبردی حماسی و خونین در خیابان‌های گاتهام ترتیب می‌دهند.

محبوبیت بیش از اندازه‌ی کمیک بازگشت شوالیه‌ی تاریکی باعث شد تا این ویژگی‌های متضاد بتمن و سوپرمن برای سال‌های آینده هم بماند و مردم دیگر شخصیت‌های این دو ابرقهرمان را به همین شکل می‌شناختند. حالا بتمن و سوپرمن دو رقیب سرسخت هستند که اصلا با شیوه و روش یکدیگر موافق نیستند و اختلاف عقیده‌های سنگینی با هم دارند. این ایده‌ای است که راهش به تمام کمیک‌های بتمن و سوپرمن و بعد از آن به انیمیشن‌های سریالی و فیلم‌ها باز شد.

تست جوکر

چقدر جوکر رو میشناسی ؟

ثابت کن خخخ

تست جوکر .·``··♡



http://www.uplooder.net جهت شرکت در تست کلیک نمایید