وقتی به میراث پایدار کمیکهای مارول و سلطه کنونی دنیای سینمایی مارول به گیشه نگاه میکنید، به نظر میرسد که این دنیای سینمایی و دنیای کمیکها همیشه این وضعیت را داشتهاند اما خیلی اینطور نیست. در واقع، گروه سرگرمی مارول، فقط چند سال قبل از اینکه تیغه در سال ۱۹۹۸ زمینه را برای این جنبش سینمایی فراهم آورد (که روند فیلمسازی معاصر را تغییر داد)، اعلام ورشکستگی کرد. آخرین فیلمی که بر اساس یک شخصیت مارول روی پرده سینماها رفت، فیلم هاوارد اردکه در سال ۱۹۸۶ بود (که همچنین اولین فیلم پس از سریال کاپیتان آمریکا در سال ۱۹۴۴ بود) و تیغه نیز اولین فیلم مارول پس از دو فیلم بسیار ضعیف مجازاتگر و کاپیتان آمریکا در دهه ۹۰ میلادی بود. برخلاف همه احتمالات، این فیلم به موفقیت بزرگی رسید و با بودجهای ۴۶ میلیون دلاری، ۱۳۱ میلیون دلار در گیشه فروش کرد.
بلید که غالبا به عنوان فیلمی که کارزار ابرقهرمانان مدرن را به راه انداخته است شناخته میشود، با اقتباس از یکی از شخصیتهای کمیکهای مارول، شکارچی خونآشام را با بازی وسلی اسنایپز بازسازی کرد. کارگردان فیلم، استفن نورینگتون بر اساس فیلمنامهای از دیوید گویر کار کرد که بعدها با کار بر روی فیلمهای شوالیه تاریکی کریستوفر نولان و فیلمهای دنیای توسعهیافته دیسی زک اسنایدر، به عنوان یک شخصیت کاربلد در مجموعه دیسی شناخته شد و حتی میتوان شباهتهایی بین تیغه و آثار بعدی او پیدا کرد. فیلم با موسیقی زیبا و تاثیرگذار خود، پیشزمینه فرهنگی گت و البته با بازی ستاره اکشن آن دوران، اسنایپز، هنوز تازگی خود را حفظ کرده است. استفن دورف، نقش شروری به نام دیکان فراست را به طرزی جذاب بازی کرد و یکی از عوامل گذاشتن محدودیت سنی برای تماشاگران این فیلم بود اما کاری کرد که فراست به یک کاراکتر ماندگار تبدیل شود و تا سالها بعد مارول تلاش میکرد تا بتواند شخصیتی مشابه او بیافریند. در نهایت باید گفت که تیغه قوانین این سبک را بازنویسی کرد و قاطعانه بیان نمود که فیلمهای کمیکبوکی فقط برای بچهها و طرفداران سرسخت کمیکها نیستند و میتوانند دوباره متولد شوند و شکل بگیرند و در آنها هیچ شنل، کلاه یا هویت مخفی وجود نداشته باشد و تا حد ممکن خونین و جسورانه باشند و خونی تازه به رگهای سینما تزریق کنند.