(( ویکـــــی کمیـــــک ))

حس میکنم وقتش شده دوباره کرکره وبلاگ رو بدم بالا

(( ویکـــــی کمیـــــک ))

حس میکنم وقتش شده دوباره کرکره وبلاگ رو بدم بالا

10 نکته مخفی فیلم جوخه انتحاری

۱- فیلم با آهنگ کلاسیک «سرود زندان فولسام» توسط جانی کَش شروع می‌شود. این آهنگ از چند لایه‌ی معنایی تشکیل شده است. البته که موضوع این آهنگ زندان است و ما هم هم‌اکنون در زندان به سر می‌بریم، اما جالب است بدانید که جانی کَش این آهنگ را در سال ۱۹۶۸ واقعا به‌طور زنده برای زندانیان زندان فولسامِ کالیفرنیا اجرا کرده بود. او با این آهنگ به صدای ضعیفان که به عنوان پَست‌ترین اعضای جامعه دیده می‌شوند تبدیل می‌شود و کُل جوخه‌ی انتحاری هم به آدم‌های ضعیف و منفور می‌پردازد. تم اصلی فیلم «کنترل» است. آماندا والر یگانِ ویژه‌ی ایکس را کنترل می‌کند، ستاره‌ی دریایی بیگانه ذهنِ قربانیانش را کنترل می‌کند، تینکر ستاره را کنترل می‌کند، دیکتاتورهای دولتی تینکر را کنترل می‌کنند و مبارزهای انقلابی کشور هم برای به دست آوردن کنترل تلاش می‌کنند. تفاوت رت‌کچر در مقایسه با دیگران این است که او بیش از کنترل کردن زورکی موش‌ها، وفاداری‌شان را هدایت می‌کند. پس جانی کَش حکم صدای کسانی را که توسط قدرتمندان سرکوب می‌شوند دارد و در اینجا آماندا والر نماینده‌ی آن قدرتمندان است.


جان آسترندر، نویسنده کامیک‌های جوخه انتحار

۲-نقش‌آفرینی دکتر زندان که ردیاب منفجرشونده را داخل گردنِ سِوانت با بازی مایکل روکر جاسازی می‌کند، برعهده‌ی جان آسترندر است. جان آسترندر نمادین‌ترین نویسنده‌ی تاریخ کامیک‌بوک‌های جوخه‌ی انتحاری و خالق کاراکتر آماندا والر است که فیلم جیمز گان بیشترین تاثیر را از داستان‌هایش گرفته و گان از این طریق خواسته بهش اَدای احترام کند. گرچه تیم جوخه‌ی انتحاری نخستین‌بار در سال ۱۹۵۹ توسط رابرت کِنایر و راس آندرو معرفی شد، اما بازتعریف مُدرنِ این تیم در سال ۱۹۸۷ توسط جان آسترندر بود که به موفقیت و محبوبیتِ فعلی کامیک‌های جوخه‌ی انتحاری منجر شد. همچنین، نام کاراکتری که جان آسترندر ایفا می‌کند، دکتر فیتزگیبون است که درواقع اشاره‌ای به لَری فیتزگیبون، دوست بسیار قدیمی گان که از زمان کودکی‌‌شان همسایه‌ی یکدیگر بوده‌اند است (در تک‌تک فیلم‌های گان حداقل یک کاراکتر با اسم فیتزگیبون یافت می‌شود).


پام کلمنتیئف در فیلم جوخه انتحار

۳-یکی دیگر از افراد مهمی که نقش غیرعلنیِ مختصری در فیلم ایفا می‌کند، یکی از بازیگران قسمت دوم نگهبانان کهکشانِ جیمز گان است. خانم پام کلمنتیئف که نقش مَنتیس را در دنیای سینمایی مارول ایفا می‌کند، در صحنه‌ای که اعضای جوخه‌ی انتحاری در جستجوی تینکر به یک کافه سر می‌زنند، برای لحظات بسیار گذرایی در قامت خواننده و رقاصِ کافه روی استیج دیده می‌شود.


مرد تقویمی و دابل‌داون در فیلم جوخه انتحار

۴-درحالی که آماندا والر بلاداسپورت (اِدریس البا) را با اعضای تیمش آشنا می‌کند، برای لحظات گذرایی سه‌تا از تبهکاران کمترشناخته‌شده‌ی کامیک‌های بتمن در پس‌زمینه به چشم می‌خورند. مرد کچلی که نام‌ ماه‌های سال را روی سرش خالکوبی کرده است، کَلندرمن یا مرد تقویمی نام دارد. او که یکی از مسخره‌ترین تبهکاران بتمن است، همان‌طور که از اسمش قابل‌حدس است، جرایمش را براساس تاریخ‌ها و تعطیلات به‌خصوص تقویم انجام می‌دهد. آن یکی که در کنار مرد تقویمی درحال خندیدن دیده می‌شود، جرمی تِل نام دارد که به «دابل‌داون» معروف است. جرمی که یک کلاهبردار و قمارباز بوده پس از کُشتن حریفش در بازی پوکر توسط یک سری ورق‌های جادویی نفرین می‌شود. بعد از این اتفاق دابل‌داون می‌تواند ورق‌های جادویی چسبیده به بدنش را جدا کرده و آنها را در قالب اجسام تیز و بُرنده به سمت دشمنانش پرتاب کند. اما شاید باحال‌ترینشان این زندانی خانم باشد که سراسر بدنش با اشکال هندسی رنگارنگ پوشیده شده است؛ این تبهکار که کِلایدِسکوپ نام دارد نه خودش، بلکه نحوه‌ی آفرینشش در کامیک‌ها جالب‌توجه است‌. دی‌سی در دهه‌ی ۸۰ یک سری کامیک‌بوک منتشر می‌کرد که خواننده‌ها می‌توانستند کاراکترهای جدید خودشان را پیشنهاد بدهند و از آنها در داستان‌های این مجموعه استفاده می‌شد. کِلایدِسکوپ مخلوق کریس لاتون و نانسی مِی لاتون از ایالات ماساچوست است که اتفاقا جیمز گان در تیتراژ فیلم هم ازشون تشکر کرده است.


کورتو مالتیز در فیلم بتمن تیم برتون

۵-کورتو مالتیز، کشور خیالی واقع در آمریکای جنوبی که محل وقوع اتفاقات فیلم است، تاریخ تیره و تاریکی در کامیک‌بوک‌های دی‌سی دارد. در کامیک افسانه‌ای شوالیه‌ی تاریکی بازمی‌گردد اثر فرانک میلر، رییس‌جمهور ایالات متحده به سوپرمن دستور می‌دهد که برای سرکوب شورشی‌های کمونیستِ این کشور وارد عمل شود و سوپرمن هم اطاعت می‌کند. اما در ادامه، اتحاد جماهیر شوروی دخالت آمریکا را با هدف قرار دادن سوپرمن با بمب هسته‌ای تلافی می‌کند. همچنین، در فیلم بتمنِ تیم برتون هم از کورتو مالتیز نام بُرده می‌شود. ویکی وِیل، ژورنالیستِ عکاسی که نقش معشوقه‌ی بروس وین را در این فیلم ایفا می‌کند، قبل از اینکه به گاتهام سفر کند، چند هفته‌ای را در کورتو مالتیز برای عکاسی از اتفاقات پس از انقلاب این کشور گذرانده بود.


آماندا والر پیس‌میکر را به بلاداسپورت معرفی می‌کند فیلم جوخه انتحار

۶-در صحنه‌ای که آماندا والر کاراکتر پیس‌میکر با بازی جان سینا را به عنوان یک تیرانداز ماهر معرفی می‌کند، بلاداسپورت نسبت به اینکه قابلیت‌های پیس‌میکر هیچ فرقی با خودش ندارند اعتراض می‌کند. در ظاهر بلاداسپورت و پیس‌میکر تنها اعضای جوخه‌ی انتحاری هستند که قابلیت‌های یکسانی دارند. دلیلش این است که پیس‌میکر نه به خاطر مهارت‌های تیراندازی، بلکه به‌عنوان مامور مخفی والر به خاطر انگیزه‌ها و بی‌اخلاقی‌ش انتخاب شده بود. در نتیجه، این صحنه خیانت پیس‌میکر، غافلگیری پایانی فیلم رو زمینه‌چینی می‌کند.


ریک فلگ با خیانت پیس‌میکر مواجه می‌شود فیلم جوخه انتحار

۷-لباسِ ریک فلگ برخلاف جوخه‌ی انتحاریِ دیوید آیر و درست مثل همتای کامیک‌بوکی‌ش زردرنگ است. اما نکته‌ی جالبش که احتمالا خفن‌ترین ایستر اِگ این فیلم باشد، در نقاشی چاپ‌شده روی لباس ریک یافت می‌شود: این نقاشی یک خرگوش با لباسی سفیدرنگ مُنقش به حروف «دبلیو. بی» و همراه با یک شنل سرخ را به تصویر می‌کشد که تابلویی در دستش دیده می‌شود. واضح است که «دبلیو و بی» نشانه‌ی کمپانی برادران وارنر است. خرگوش ارجاعی به کاراکتر باگزبانی که به برادران وارنر تعلق دارد است و شنل سرخ هم تداعی‌گرِ شنل سوپرمن، نمادین‌ترین ابرقهرمان دی‌سی که باز هم به برادران وارنر تعلق داره است. روی تابلوی خرگوش جمله‌ی «موانع فرصت هستند» به زبان اسپانیایی نوشته شده است. حتما یادتان است که دیزنی جیمز گان را به‌طرز ناعادلانه‌ای به خاطر یک سری توییت‌های جنجال‌برانگیز قدیمی، موقتا اخراج کرد. اما جدایی او از دنیای سینمایی مارول و عقب اُفتادن تولید نگهبانان کهکشان ۳ به فرصتِ ایده‌آلی برای ساخت جوخه‌ی انتحاری تبدیل شد. به بیان دیگر، لباس ریک حکم زبان‌درازی نامحسوسِ جیمز گان به دیزنی را دارد.


کینگ شارک مشغول خواندن کتاب است فیلم جوخه انتحار

۸-در صحنه‌ای که کینگ شارک معرفی می‌شود، او دارد به کتاب خواندن تظاهر می‌کند. این کتاب که «تنوع تجربه‌ی دینی» نام دارد، یکی از آثار برجسته‌ی ویلیام جیمز، فیلسوفِ آمریکایی است. ویلیامز در این کتاب به جای دین‌های سازمان‌یافته، از تجربه‌ی دینی انفرادی به عنوان ستون فقراتِ زندگی دینی یاد می‌کند. در جوخه‌ی انتحاری هم تحولِ کاراکترها طی تجربه‌ی این دیدگاه اتفاق می‌اُفتد. برای مثال، بیداری معنوی بلاداسپورت که به سرپیچی از دستور آماندا والر برای لاپوشانی کردن نقش دولت آمریکا در جنایت‌های کورتو مالتیز منجر می‌شود، نه از طریق خدمت به یک سازمان، بلکه به وسیله‌ی باور پیدا کردن به انسانیتِ افرادِ پیرامونش امکان‌پذیر می‌شود.


میلتون کشته می‌شود فیلم جوخه انتحار

۹-در اواخر فیلم پولکا‌دات‌من از کُشته شدن میلتون، راننده‌ی مینی‌بوس همراه گروه، عمیقا ناراحت می‌شود. در اتفاقی بامزه نه تنها هارلی کویین اصلا نمی‌داند که میلتون چه کسی است، بلکه بلاداسپورت هم از ابراز ناراحتی پولکادات‌من به خاطر کشته شدن سیاهی‌لشگری که کسی حتی اسمش را به یاد نمی‌آورد تعجب می‌کند. این صحنه جدا از اینکه یه جوک خنده‌دار است، بار تماتیک هم دارد. حق با بلاداسپورت است. ما مخاطبان فیلم هم به میلتون اهمیت نمی‌دهیم. به بیان دیگر، او بی‌ارزش و بی‌مصرف است. درست همان‌طور که اعضای جوخه‌ی انتحاری از نگاه آماندا والر از بی‌مصرف‌هایی که مرگ و زندگی‌شان هیچ تفاوتی نمی‌کند تشکیل شده‌اند. جیمز گان اما از طریق میلتون بهمان نشان می‌دهد که ما هم می‌توانیم با ابراز بی‌تفاوتی نسبت به جانِ انسان‌های طردشده، ظلم‌دیده و بی‌نام و نشان به اشتباه والر دچار شویم و سپس، از طریق تاکید روی اهمیت مرگ یک سیاهی‌لشگر بی‌نام و نشان، ما را مجبور می‌کند تا با به خاطر سپردن اسم میلتون، او را به عنوان یه انسان واقعی به رسمیت بشناسیم. همچنین، قابل‌ذکر است که ناراحت شدن پولکادات‌من از مرگ میلتون یک دلیل فرامتنی هم دارد: خالق این کاراکتر در کامیک‌‌ها، میلتون فینگر نام دارد.


پلاک ماشین جوکر در فیلم جوخه انتحار

۱۰-در صحنه‌ای که اعضای جوخه‌ی انتحاری تینکر را تهدید می‌کنند تا بهشان برای نفوذ به یوتنهایم کمک کند، هارلی می‌گوید: «اگه بفهمیم پلاک ماشینت رو شخصی‌سازی کردی، می‌میری». گرچه در ابتدا به نظر می‌رسد که این تکه دیالوگ چیزی بیش از یک شوخی خنده‌دار نیست، اما درواقع اشاره‌ی نامحسوسی به جوکر، معشوقه‌ی سابقِ شرورش است. در فیلم نخست جوخه‌ی انتحاری ما می‌بینیم یکی از روش‌هایی که شاهزاده‌ی جُرم و جنایت خودشیفتگی‌‌اش را ابراز می‌کند، انتخاب پلاک مسخره‌ای برای ماشینش است که عبارت «هاهاها» روی آن حک شده است.



نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 01:47

من به فیلمش دقت نکردم چه برسه به نکته هاش

خخخخخ از این به بعد میخوام دیگه توجه نکنم کی هستی اسم کی رو بر داشتی کدوم خودتی دیگه فقط جواب میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد