در ران اخیر جی. جی. آبرامز در کمیک Spider-Man، پسر پیتر پارکر و مری جین، با نام بن پارکر، هویت پدرش را به خود میگیرد تا سعی کند از پدر خود در برابر یک شخصیت شرور جدید به نام کاداوورس (Cadaverous) محاغظت کند.
پیتر که به غم از دست دادن نابهنگام و ناراحت کننده همسرش نشسته، پسرش را در حالی به زن عمو می میسپارد که خودش در حال سفر در دنیا به عنوان یک عکاس است. غیبت او به این معنی است که این پدر و پسر چشم به چشم نمیشوند و پیتر بسیاری از اتفاقات را از دست میدهد؛ اتفاقاتی مثل وقتی که بن تواناییهای عنکبوتی خودش را کشف میکند. وقتی هم پیتر و بن همدیگر را میبینند، رابطه آنها عجیب و پر از غم و تلخی است.
این دو رابطهای دشمنانه با هم دارند و سر خیلی چیزهای کوچک با هم یکی به دو میکنند. اکثر سرزنشها نیز روی پیتر و تلاشهای نشیانه و هر از چند گاهی سختگیرانهاش در ایفا کردن نقش یک پدر است. پیتر معمولاً نسبت به بن احترامی قائل نمیشود و او را بیش از پیش از خود دور میکند در حالی که هر دوی آنها به طرز متفاوتی با غم خود دست و پنجه نرم میکنند.
با هر ملاقات، به نظر پیتر به عنوان پدر بیش از گذشته از فرزندش فاصله میگیرد. حتی وقتی با وجود این که خود او میداند از دست دادن والدین برای بچهها چه طعمی دارد، پیتر هیچوقت سعی نمیکند خیلی در خانه بماند و پسرش را ترک میکند تا به سفر جهانیاش برای شغل ژورنالیستیاش بپردازد. با این که رفتار پیتر از روی بدجنسی نیست و اکثر آنها از زجر و غم خود او سرچشمه میگیرد اما باعث آسیب دیدن و ضربه خوردن بن پارکر میشوند.
شروع زندگی پیتر کوئیل اصلاً خوش و خرم نبود. فرزندی حاصل رابطه یک مادر انسان و یک امپراطور فضایی با نام جسان آو اسپارتکس (J’Son of Spartax)، پس از این که پدرش زمین را ترک کرد، به تنهایی توسط مادرش بزرگ شد. پیتر رویای این را در سر میپروراند که فضانورد شده و به فضا برود. جشمهایش همیشه به ستارهها و فضایی دوخته شده بود که پدرش در آن زندگی میکرد با این حال، آرزوهای او خیلی جدی گرفته نمیشود.
وقتی مادرش توسط فضاییهایی که به دنبال نابود کردن نژاد اسپارتکسها بودند کشته میشود، پیتر یک سفینه فضایی کری (Kree) میدزدد و بالاخره برای یافتن پدر گمشدهاش و بیگانههایی که مادرش را به قتل رساندهاند به فضا میرود. به جای جسان، پیتر یک نماد پدریِ نه چندان ایدهال به نام یاندو (Yondu) را پیدا میکند که در واقع یک دزد فضایی بود و در ابتدا کار تهدید میکند تا پیتر را از سفینه به درون فضا پرتاب میکند.
جسان نیز وضعیت چندان بهتری ندارد و وقتی متوجه میشود پسرش علاقهای ندارند که مسیر او را ادامه داده و به حکمرانی ادامه دهد، عصبانی و ناامید میشود. امپراطورهای فضایی بیگانه و دزدان فضایی پدران خوبی نخواهند بود و خیلی راحت میتوان متوجه شد که چرا پیتر کوئیل تبدیل به چنین شخصیتی در دوران بزرگسالیاش شده است.
غایب بودن و فاصله اشتن احتمالاً کوچکترین گناهان والدین کمیک بوکی محسوب میشود. هری آزبورن، بهترین دوست پیتر پارکر، به اندازه کافی در مورد غیب پدرها میداند. نورمن آزبورن (Norman Osborn) شاید سعی کرده باشد تا با پسرش ارتباط برقرار کند اما دوران حضور او در کمیکها ناشن داده که او نه تنها پدری با فاصله است بلکه شخصیتیست که کار و قدرت را به خانواده ترجیح میدهد. نورمن که خودش نیز با داشتن پدری سوء استفاده کننده بزرگ شده، نقش پدری خوبی ندارد.
با این که هری خودش فردی باهوش و تواناست اما نورمن به طور مداوم او را سرزنش میکند و میخواهد پسرش بهتر و بهتر شود. رفتار نورمن عواقب بد و همیشگی نیز دارد و باعث مشکلات روانی هری شده و او را مجبور به استفاده بیش از حد از داروها میکند. استفاده بیش از حدی داروها توسط هری باعث میشود که کارش به بیمارستان بکشد و رابطهاش با مری جین نیز پایان یابد. مرگ نورمن بالاخره اتفاقی بود که هری را از پرتگاه به پایین پرت کرد و هویت شرورانه پدرش به نام گرین گابلین (Green Goblin) را به خود گرفت. احیراً، هری آزبورن به عنوان کیندرد (Kindred) مرموز و ترسناک بازگشته است و اعتراف نورمن به ضعفش در پدر بودن نیز برای این سوپرویلن خیلی دیر محسوب میشود.