جوکر روایتی از زندگی آرتور فلک (با بازی واکین فینیکس) در اوایل دهه 80 میلادی می باشد، مردی بازنده، تنها و احساساتی که اخیرا به دلیل بیماری عصبی در مرکز روانپزشکی بستری بوده و در حال حاضر به همراه مادر پیرش پنی (با بازی فرانسیس کنروی) در آپارتمانی واقع در شهر گاتهام زندگی می کند.
آرتور دلقکی است که آرزوی کمدین شدن دارد. او با پوشیدن لباس های مخصوص برای شرکت های مختلف تبلیغات انجام می دهد اما به دلیل حوادثی که در جریان فیلم رخ می دهد از شخصیت ناامید و بیچاره به فردی ترسناک و خشن تبدیل می شود.
خطر اسپویل و لو رفتن داستان:
آرتور فلک بیماری عصبی دارد و از افسردگی و بی اختیاری عاطفی رنج می برد. او که با شغل دلقک تبلیغاتی زندگی خود را می گذراند آرزو دارد مانند موری فرانکلین (با بازی رابرت دنیرو) که آخر شب ها به همراه مادرش به تماشای برنامه های او می نشیند به کمدین معروفی تبدیل شود.
فینیکس در این فیلم بازی فوق العاده خیره کننده ای به نمایش گذاشته است: شخصیتی که به طرز دردناکی لاغر است و اغلب اوقات بدنش مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، صورتش گاهی غمگین و از دست رفته و در برخی زمان ها به طرز ساده لوحانه ای پر از امید است، با خنده ای جیغ گونه که بی موقع روی لب هایش می نشیند.
خیال بافی حضور در برنامه فرانکلین از کارهای مورد علاقه آرتور است اما زندگی او حول مسائل مختلفی می چرخد، از مادر فریب خورده ای که دائما برای توماس وین (با بازی برت کالن) کارفرمای سابقش نامه نگاری می کند و معتقد است که به آن ها کمک خواهد کرد تا تنها پرتوی امیدش که زنی به نام سوفی (با بازی زازی بیتز) در همسایگی اش است، اما احساساتش نسبت به او به قدری خوب است که در واقعی بودن آن باید شک کرد همگی جریان زندگی او را شکل می دهند اما حوادث فیلم به گونه ای پیش می رود که از این مرد تنها با یک آرزوی ساده فردی انتقام جو می سازد.
بی شک حوادثی همچون ضرب و شتم آرتور توسط تعدادی اراذل و اوباش، اعتراف مادرش به این که آرتور فرزند واقعی توماس وین است، اثبات غیر واقعی بودن این ادعا و آگاهی از بیماری روانی مادرش در دوران جوانی، رابطه و اتفاقات بین او و سوفی که هرگز رخ نداده و … هر یک به تنهایی کافیست تا یک مرد ناامید بخواهد از دنیا انتقام بگیرد.
مادرش نام مستعارش را هپی (شاد) انتخاب کرده اما به گفته خودش هرگز حتی یک ثانیه نیز در زندگی اش احساس خوشبختی و شادی نکرده است.
همه این حوادث از یک سو و اسلحه ای که از طریق یکی از دوستانش به دست آورده از سوی دیگر آرتور را به بیراهه ای می کشاند که در نهایت به قتل فرانکلین سر صحنه اجرا منجر خواهد شد و جنایات اولیه اش در نهایت توجه مردم طبقه محروم جامعه را به خود جلب کرده و همین امر مقدمه تنش هایی در جامعه می شود که کم کم به نقطه جوش خواهد رسید.