استودیو توسط دو کارآگاه در قطاری که حامل تودهای از معترضان دلقک بود مورد تعقیب قرار گرفت. یکی از کارآگاهان به طور تصادفی یکی از معترضان را کشت که این موضوع باعث تحریک شدن شورش شد. آرتور نیز در آشوب ایجاد شده اقدام به فرار کرد.
آرتور قبل از اجرای زنده نمایش از موری درخواست کرد تا او را با عنوان «جوکر» معرفی کند، واژهای که موری قبلا برای تمسخر او استفاده کرده بود. آرتور ابتدا با استقبال گرمی روبرو شد اما کمی بعد شروع به گفتن جوکهای وحشتناکی کرد. او به کشتن مردان در قطار اعتراف کرد و درباره این که چگونه جامعه او را رها و تمسخر میکند، شعارهایی سر داد. آرتور قبل از این که دستگیر شود موری را کشت. شورشها در سراسر گاتهام گسترش پیدا کرد. یکی از شورشیان در کوچهای خانوادهی وین را گرفتار کرد و توماس و همسرش مارتا را به قتل رساند. گروهی از آشوبگران به وسیلهی یک ماشین آمبولانس با ماشین پلیس حامل آرتور تصادف کرده و او را آزاد کردند. او به عنوان یک قهرمان توسط جمعیت مورد ستایش قرار گرفت و با تشویق آنها شروع به رقصیدن کرد.
در پایان داستان فیلم جوکر، آرتور در بیمارستان ایالتی ارکام زندانی شد. وقتی او در حال خندندن به خودش بود، روانپزشکش از او خواست تا جوک را برای او هم تعریف کند؛ آرتور در جواب به او گفت که «تو نمیفهمی». در صحنهی بعدی او در سالن بیمارستان در حال تعقیب و گریز از پرستاران دیده شد، و ردپای خونین او میداد که آرتور پزشک خود را به قتل رسانده است.
با تشکر ماهان محبوبی
********************************************